از سرزمین شمالی یکی از مجموعههای تلویزیونی مورد علاقه ژاپنیها است که از شبکه تلویزیونی فوجی در کشور ژاپن به روی آنتن رفته است. نام اصلی این سریال در زبان ژاپنی Kita no kuni kara است که ترجمه لغت به لغت آن در زبان فارسی، از سرزمین شمالی است. اگر چه بسیاری بر این باورند که داستان مجموعه، همان داستان مجموعه تلویزیونی کلبهای در چمنزار، ساخته میشل لانردن آمریکایی است که به سبک ژاپنی ساخته شده است اما باید پذیرفت که شخصیت ساده و بیتکلف پدر در این مجموعه از هیچنظر با پدری با اراده و آرمانگرا که در مجموعه تلویزیونی کلبهای در چمنزار نقش اصلی داستان را برعهده دارد، شباهت ندارد. جالب است بدانید که حدود پنج سال پیش از یک میلیون مخاطب مجموعههای تلویزیونی در کشور ژاپن، درباره این که علاقهمند به پخش مجدد کدام مجموعه تلویزیونی هستند، نظرسنجی شد و از سرزمین شمالی به عنوان یکی از مجموعههای تلویزیونی پرطرفدار انتخاب شد. این مجموعه در ابتدا به عنوان یک مجموعه تلویزیونی هفتگی یک ساعته از اکتبر سال 1981 تا مارس 1982 به روی آنتن رفت. از آن زمان تاکنون 6فصل دیگر از این مجموعه ساخته شده است که در ادامه تلاش اعضای این خانواده برای ادامه زندگی در هوکایدو و همچنین مسیر زندگی این دو کودک یعنی جان و هوتارو را در نوجوانی و جوانی به تصویر میکشد.
مخاطبان آنچنان با این مجموعه مانوس شدهاند و شخصیتها را در ذهنشان ثبت کردهاند که تصور میکنند مجموعه تلویزیونی از سرزمین شمالی یک مجموعه مستند تلویزیونی درباره داستانی واقعی است. بسیاری از مخاطبان با ارسال نامههایی به شبکه تلویزیونی فوجی خواستار ساخت ادامه این مجموعه تلویزیونی شدهاند. آنها میگویند، احساس میکنند جان و هوتارو فرزندان آنها هستند و به همین دلیل همیشه در انتظار پخش سری جدیدی از این مجموعه هستند تا بتوانند از حال فرزندانشان با خبر شوند. شاید بتوان یکی از عوامل موفقیت از سرزمین شمالی بینظیر بودن یک مجموعه تلویزیونی در به تصویر کشیدن یک دوره زمانی 18 ساله از یک زندگی خانوادگی باشد. داستان با معرفی گورو و دو فرزندش آغاز میشود. گورو از همسرش ریکو جدا میشود و همراه فرزندانش جان و هوتارو از توکیو، زادگاهش هوکایدو در فورانو نقل مکان میکند. آنها در زندگی جدیدشان از یک سو با سکونت در منطقهای که به هیچگونه امکاناتی مانند آب، برق و گاز دسترسی ندارند و از سوی دیگر دوری از مادرشان باید مشکلات بسیار زیادی را پشت سر بگذرانند. اگر چه در ابتدا آنها در مقابل تصمیم پدر برای زندگی در این منطقه روستایی دور افتاده مقاومت میکنند اما با گذشت زمان بتدریج به این شرایط عادت میکنند. این در حالی است که گورو نیز سخت در تلاش است تا با امکانات اندکی که در اختیار دارد زندگی خوبی را برای فرزندانش آماده سازد. او با استفاده از تواناییها و مهارتهای خود یک توربین بادی میسازد و از آن برای تولید جریان برق استفاده میکند که این کار او علاوه بر این که سبب شگفتی فرزندان میشود، آنها را به ادامه زندگی در کنار پدر امیدوار میسازد.